خلبان
[ پس از پیشرفت در تورهای رزمی ، برخی از سربازان قدیمی در خانه دست و پنجه نرم میکنند .]
در فورت هود ، Soto سوتو با رهبر گروه Viper ، گروهبان ناتان کاکس ، مورد استقبال قرار گرفت . کاکس در سن ۳۲ سالگی بزرگتر از معمول برای رتبه او بود . او ابروهای درهم کشیده داشت ، نشانهای از موی خاکستری ، تحصیلات دانشگاهی و هالهای از اعتماد به نفس که ریشه در تورهای گذشته در بوسنی و عراق داشت . او سوتو را با شیوهای صریح ، با ادبی که سالها در دانشگاه Catholic در ایالت آیووا منعکس شدهبود ، خوشامد گفت . Soto سوتو او را دوست داشت . کاکس یک خوره کتاب خالکوبی شده با یک طرف اندیش ناک بود . پس از کار تحت سرپرستی sergeants مته ، با outsize personas ، سوتو را به رفتار آرامتر ، آرامتر و آرامتر خود جلب کرد . گروهبان platoon ، گروهبان اول توماس رایت ، سوتو را به عنوان حامل مهمات در یک گروه مسلسل به کار برد .
این شرکت در حال آماده کردن برای افغانستان بود و هفتهها را در این زمینه گذرانده بود، و با راهپیماییهای طولانی تحت نظارت و آموزش سنگین با سلاحهای سنگین سپری شدهبود . The Soto ، "گروهبان کاکس " را ، که شانس بیشتری برای کار کردن برای او داشت ، پیدا کرد . کاکس در ارتش در دهه ۹۰ خدمت کرد ، سپس به زندگی مدنی برگشت و مدرک لیسانس خود را مطالعه کرد . او نیز مانند سوتو تحتتاثیر حملات تروریستی در سال ۲۰۰۱ قرار گرفت و دوباره شروع به صحبت کرد . اما او دو فرزند stepchildren و یک دختر نوزاد را با همسرش بزرگ کرد و نمیخواست خانواده خود را در حالی که بچههای نوجوانی در مدرسه داشتند ، مختل کند . او تا سال ۲۰۰۵ منتظر ماند ، چون دخترخواندهام از دبیرستان فارغالتحصیل شد و برای بار دوم سوگند یاد کرد ، مانند سوتو دوباره در ارتش به عنوان داوطلب پیادهنظام بازگشت . کاکس در عراق قبل از گزارش دادن به فورت هود با آنی و نوپای آنها ، جایی که او به رهبری تیم تبدیل شد ، انجام داد . در این نقش ، او انتظار داشت که گروه جدیدی از سربازان را به یک تیم جنگی تبدیل کند . او هم مانند سوتو هنرمند بود . سوتو آواز خواند. کاکس بیرون آمد . گاهی او افسرانی را که جلسات توجیهی داشتند ، ترسیم میکرد و صفحات of خود را با renderings در زمان واقعی پر میکرد .
در بهار شایعاتی پخش شد که شرکت Viper به the کورنگال فرستاده میشود . در یکی از the نقاط نقشه افغانستان بود که ملقب به دره مرگ بود . سوتو سعی داشت دیگران را از چنگ زدن به او حفظ کند . این شرکت لبهای harsher به خود گرفت . هشدارها برای پرداخت توجه همیشه ثابت بودند . فکر کرد : الان توجه دارم . نگرش و جدیت او مورد توجه قرار گرفت ؛ این شرکت او را به دورهای فرستاد که پزشکان پشتیبان را آموزش داد و منجر به افزایش وظایف و نقش او شد . کاکس ادامه داد تا او را تحتتاثیر قرار دهد . هنگامی که دیگر گروهبانها نشانههایی از استرس را نشان دادند ، هیچ درام در اطراف آن مرد وجود نداشت . او یک پیام روشن را پیشبینی کرد : " این چیزی است که ما انجام میدهیم ، ما میدانیم چه میکنیم و قرار است این کار را ادامه دهیم ."
در اواخر بهار ، کاکس میزبان چندین سرباز جوان در خانه فورت هود بود که با خانوادهاش به اشتراک گذاشته شد. این یکی از نیمی از an ارتشی بود که در شرایط بسیار بدی قرار داشت که آنی و او به آن به عنوان یک منطقه پرجمعیت دولتی ، " شنل " فورت هود " یاد کرد . سربازان گردان قبل از پرواز به مدت یک سال مرخصی گرفته بودند و این حزب بر روی ایوان بتنی پشت در پشتی آنها فرصتی برای دور شدن از کار و استراحت بود . انی غذا را آماده کرد و از هزینههای شوهرش در زندگی اش استقبال کرد . کاکس از گوشت گریل شده استفاده کرد و مشروب را تعارف کرد و به گروه خود پیشنهاد کرد که هر سرباز بخشی از یک تیم است و او به آنها نیاز دارد و به زودی همه به روشهای عمیق به یکدیگر نیاز خواهند داشت .
چیزهایی وجود داشت که او در آن شریک نمیشد . اگر چه تعداد کمی از سربازان او این خبر را میدانستند ، کاکس نیازی به استقرار در افغانستان نداشت ؛
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید