تبلیغات

پاتریشیا

پاتریشیا

گاهی آمریکایی‌ها در ساله‌ای اول جنگ به سواحل کورنگال هجوم می‌بردند و اغلب با مقاومت مسلحانه مواجه می‌شدند . اما این دره شهرت بزرگ‌تری به دست نیاورد , یعنی زمانی که سه نیروی دریایی در یک حمله کشته شدند و یک بالگرد که به کمک آن‌ها هجوم آورده بود , به ضرب گلوله کشته شد . در یک تیپ ارتشی , یک تیپ ارتشی در یک پست با شیب ملایم و با شیب ملایم قرار داشت و فاز تلاش آمریکا را آغاز می‌کرد که در آن دسته سوتو دوچرخه‌سواری می‌کردند . در سطح تاکتیکی , استقرار این پاسگاه می‌تواند منطقی به نظر برسد . این مکان به روش افسر - مدرسه قابل دفاع بود - موقعیتی که مشرف به رودخانه و مسیرهای پایین‌تر با فضای کافی برای فرود بالگرد به زمین بود. در سطح اجتماعی بدتر نمی‌شد . این یک اشتباه بزرگ اشغال بود , مجموعه‌ای از سنگرهای نظامی خارجی که در زمین‌های یک کارگاه چوب‌بری و الوار ساخته شده‌بود که سابقا توسط یک بارون محلی اداره می‌شد . جای پای آمریکا برخی از سخت‌ترین مردان دره را از کار برکنار کرد , همان افغان‌هایی که مسیرهای کوهستانی را می‌شناختند . حاجی اکبر اکنون فرماندهی بسیاری از مبارزان دره را تحت لوای طالبان برعهده داشت .

تبلیغات

ذهن نظامی محل را انتخاب کرده بود . تاکتیک‌های نظامی استاندارد باید از آن دفاع کنند . نیروهای نظامی پست‌های کوچک‌تری ساختند تا سرنشینان آن‌ها بتوانند از روی بس‌تر رود عبور کنند و با شلیک مسلسل و خمپاره از یکدیگر پشتیبانی کنند . مقامات ناتو از ایجاد اتحاد بین دولت و مردم سخن گفتند . حضور آمریکا در کورنگال بیش از لشکرکشی دیپلماتیک , خارج از همگام‌سازی با ایده‌های حفاظت از جمعیت یا تسخیر قلب‌ها و اذهان بود .

ابتدا سوتو این دره را نفس‌گیر دید . بس‌تر رودخانه یک نوار سبز از زمین‌های زراعی تشکیل می‌داد . تراس‌های پایه سنگی از تپه‌های پست بالا رفتند . روستاها به پنجه‌های پا چسبیده بودند . از کوه بالا رفتند و از کوه بالا رفتند . این جلگه بایر یا تپه‌های قهوه‌ای نبود که بیشتر بر منظره افغانستان تسلط داشت . این جنگل قدیمی جنگلی بود که توسط جریان‌های کوهستانی آبشاری از رودخانه‌ای با نام فراموش‌نشدنی , مکانی فراتر از تخیل یک نوجوان از برونکس تغذیه می‌شد .

سربازان قدیمی با کلاهخود محکم , بخش‌های بزرگی از وقت خود را صرف حفاظت از پاسگاه‌های خود کرده و در سرزمین‌های دور و ناهموار مستقر شده بودند . یک آرگوی تیره‌تر در رده‌های پایین‌تر . افغانستان " جنگ رفاه " بود . " پاسگاه‌های دورافتاده که اغلب در روستاهای نزدیک که از اشغالگران خارجی نفرت داشتند , " اسفنج‌های گلوله " بودند . "

سوتو بلافاصله زمین را از طریق یک لنز دیگر دید . آمریکایی‌ها با استفاده از عکس‌های هوایی هر ساختمان را در هر روستا ترسیم کرده بودند . دره دیگر برایش سرزمینی نبود که زمان از یاد ببرد . مانند هر مکان روی زمین پیچیده بود . تپه‌ها , پشته‌های , انبارهای احشام . هر یک نقطه بسیار دقیقی بود که سلاح‌های آمریکایی آماده حمله بودند , تعدادی در قالب هدف قرار داده‌شده روی خانه‌ها , آماده برای تلافی در برابر هر مکانی که ممکن است حمله رخ دهد. بسیاری از حملات به دنبال الگوها هستند . این پاسگاه با یک جاده خاکی از دره پچ قابل‌دسترسی بود . ارتش بیش از یک سال از این مسیر زمینی استفاده کرده و کامیون‌های باری را همراه با هلیکوپتر و قایق‌های زرهی اعزام کرده بود . یک جوخه پاک‌سازی مسیر , حرکت آهسته را هدایت می‌کرد و به دنبال بمب می‌گشت . این عملیات به خوبی توسط تمام طرفین شناخته شد و به طالبان اجازه داد تا آماده شوند . ارتش بدون کنایه نام خود را رد کرد : پیروزی مسیر .

بلافاصله پس از ورود او , سوتو در یک مناره بلند در جاده ایستاده بود و به یک دهکده معروف به گل, نگاه می‌کرد که آتش وارد بر خاک در کنار وانتم برخورد کرد و آن را با ترکش و صخره‌ها کتک زد . او فریاد زد : " حرکت کنید! " "


منبع سایت سربازی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...