پاتریشیا
پس از ترک افغانستان , فرماندهان جدید مسئول این دره ارزیابیهای ماموران خروجی را تایید کردند و سعی کردند تا پست مرزی کورنگال را ببندند . در ارزیابی مجدد کمپین در شمال شرق افغانستان که در اواسط ماه مارس منتشر شد , آنها به این نتیجه رسیدند که " محدودیتهای منابع و تجدید حیات دشمن باعث ایجاد نوعی ضرورت تریاژ در منطقه شدهاست . آنها افزودند : " مواضع مستحکم از راه دور " , نیروهای امنیتی محدود را در نبردی فرسایشی که در آن ابتکار به شورشیان وابسته است , بستند . اگرچه بنلادن با پیشبینیهای خوش بینانه خود , این سند به یک توصیف از شکست رسید . این روزنامه آنچه را که " سوتو " از دستاول میشناخت , به دست آورد . فرماندهان جدید این نیروها را به سمت پاییندست پیشنهاد دادند , به شهرهایی که بیشتر افغانها در آن زندگی میکردند . سرنوشت این پاسگاه مشخص شد . بسته خواهد شد .
سوتو که از تامل بیخبر بود . دو سال در خدمت سربازی خود باقی ماند و کوشید تا با صدای خر خر خر خر خر خر کند . او خواستار بازگشت به اقدام شد, از طریق انتقال به بخش دوم هوابرد , که در اوایل فوریه او را به پورتو پرنس , هائیتی , برای انجام وظایف امدادی فرستاد . در ماه آوریل او در حال کمک به یافتن غذا برای بازماندگان بود که خبر عقبنشینی کورنگال را شنید . در یک سطح فهمید . دوباره خرد شد . چرا سالها طول کشید تا اشتباهات را اعتراف کنیم ? باخود گفت ناگهان متوجه میشوید که شاید این کار عملی نباشد ? اما او هنوز در ارتش بود . او الگوی را دنبال کرد , هنگامی که دوستانش و دو گروهبان شروع به مردن کردند . او بند آمد .
کارول , مارکس نایت , جان بول , جوزف گونزالس , ازرا داوسن , ریچارد کاکس , ناتان کاکس . فهرستی
و بعد نوبت دیگری بود . " رابرت سوتو " ( رابرت سوتو ) از ارتش ترک کرد و در یک کامیون u - باربری از نیویورک به سمت نیویورک رفت . وقتی بچه بود جنگ به شهر آمده بود . اکنون آماده بود تا صلح را بیازماید . او با مادربزرگش در برونکس زندگی کرد و از بیل لش برای ثبتنام در کالج مونرو استفاده کرد . به غیر از دیدارهای اتفاقی برای درمان اضطراب و بیخوابی , او بیشتر موقعیت خود را به عنوان یک کهنه سرباز حفظ کرد .
بازی بسکتبال در پارک جیمز پارک در ایالت نیویورک
او به دانشگاه کلمبیا رفت و در آنجا از گروه " کهنه سربازان " در محوطه دانشگاه اجتناب کرد و به ندرت سیگنالهای بصری را نشان میداد . گاهی برای خوابیدن , به اندازه کافی مشروب مینوشید که دوستان و مادربزرگش نگران بودند , اما او نیز نمرات گرفته بود و از نظر اجتماعی فعال بود . او نقش خود را در موزیکال فرود آورد و در موزه جنگ بر روی کشتی از کار افتاد . آن تابستان با مدرک علوم سیاسی فارغالتحصیل شد . انجمن پاپیتال به او داده شدهبود , اما نمیخواست آن را بپوشد . چون نگران بود که زندگی خود را با یک حرفه معمولی سپری کند , هنوز آرزو داشت که هنرمند شود . او پارهوقت کار میکرد - در ساختوساز , نصب و حذف داربست , در مراقبت از کودکان - در حالی که سعی داشت صنعت موسیقی را بشکند . او در خیابانها و سپس در جنگ بزرگ شدهبود . نوشتن
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید