پاتریشیا
برای همه همکارانم درد بیشتری حس نمیکنم .
فقط شامپاین
بیایید آسمان را مزه کنیم .
زمان خیلی واضح است . شش سال پس از ترک ارتش ، سوتو هنوز شب را در بیداری گذرانده است و میکوشد تا با سفر کورنگال خود به اینجا بیاید . این پشیمانی یا ضربه جنگی نبود که او را تهی کرده بود. این خاطره سربازان از دست رفته بود ، یک اندوه ماندگار که با درکی کاملتر مخلوط شده بود که میتوانست احساس یک نفرین را داشته باشد . اغلب ، هنگامی که سوتو upon در خدمت خود دید ، بین the و رکگویی متضاد اسیر شد . او گفت : " من نمیتوانم بگویم که مردم بخاطر هیچ چیز جان باختند و من نمیخواهم بگویم که مردم بخاطر هیچ چیز جان باختند ."
با این حال باخود گفت : آیا برای طبقه افسران ارشد پاسخگویی وجود ندارد ؟ جنگ ۱۷ سال داشت ، و به نظر میرسید که ارتش و پنتاگون نیز از تمام شکستها و drift عبور کردهاند . حتی اگر قرار باشد که طالبان فردا قرارداد صلح را امضا کنند ، هیچ حس ترسی از پیروزی وجود نخواهد داشت ، نه رژه . در عراق ، دولت اسلامی در حال انتشار لاشه جنگ برای گسترش تروریسم در سراسر جهان است . هزینههای انسانی در حال شمارش بود ، و پس از دیگری دیوارها هم نهادی و هم شخصی بودند ، از جمله بسیاری از همان افسرانی که نقشه و دستورها آنها به نتیجه نهایی نرسیده بود و در عین حال در حال افزایش بود . سوتو برخی از آنها را تماشا کرد که در واشنگتن مورد احترام بوده و در واشنگتن و توسط اعضای مطبوعات جشن گرفته شدهاست، حتی پس از اینکه طرحهای گذشته بیاعتبار و دشمن شدند .
در این نقطه نظرات سوتو unsparing بود . مردم خوب در خون و غم حقوق میگرفتند ، به قبر فرستاده میشدند یا در معرض رنج و رنج بودند که در آن هیچ حساب و حساب وجود نداشت . این یک الگویی بود که او اکنون میتوانست ببیند . جنگ Viper ، the کورنگال ، به مدت چهار سال نمایشی از عزم آمریکا برای تبدیل شدن به موضوع گزارش الجزیره از مبارزان طالبان بود که در بقایای آن پرسه میزدند . سوتو خود را استثنایی ندیده بود . بسیاری از افراد دیگر در آنجا خدمت کردند و او میدانست که سربازان قدیمی جنگی میتوانند پاسگاههای مرزی را در افغانستان و عراق خالی کنند که اغلب فراموش شدهاند ، به جز آنهایی که از آنها جنگیدهاند ، در زمان خود گفتهاند که این مساله اهمیت دارد .
چند روزی آن را پذیرفت . دیگران آنچه را که او و سربازان قدیمی او در آن زندگی کرده بودند ، به میدان نبرد . مردگان قابل تعویض نبودند ، و آنها در جایی گم شدهبودند که ارتش به آنها نیازی نداشت . گاهی ، هنگامی که در ساعات بیقرار نیمهشب و سپیدهدم بیدار میشد ، خاطراتش از دوستان از دست رفته دور ذهنش را سرگرم میکرد . برای کسانی که آنها را میفرستادند چه اتفاقی افتاد ؟ آیا ژنرالها هم خواب خود را از دست دادند ؟ او گفت : " آنها فقط به عنوان رهبر شکستخورده اند . آنها باید بدانند : آنها به عنوان رهبر شکستخورده اند . آنها ما را آزاد کردند ."
اواخر بهار امسال ، قبل از یک جلسه ضبط در یک استودیوی صوتی اجارهای در نزدیکی میدان تایمز ، Soto سوتو در خیابان موریس از مادربزرگش دیدن کرد . او و پدرش از میان گنجهای که یونیفرم کهنه و یادگارها را از دوره نامنویسی خود داشتند ، نگاه کردند . در این مجموعه یک جعبه کوچک تحویل سایت آمازون قرار داشت . در سال ۲۰۰۸ ، زمانی که یک هلیکوپتر حامل پست به the کورنگال واقع در سال ۲۰۰۸ رسید ، بسته را دریافت کرده بود . نوار آن پاره شدهبود ، اما محتویات آن دستنخورده باقی مانده بود - یک جلد کاغذی که به رنگ سبز پیچیده شده بود . روبان طلایی آن دستنخورده بود . این نسخه از کتاب " The Catcher in the " بود که برای ۳۳ امین سالگرد تولد گروهبان Cox سفارش داده بود . بعد از مرگ کاکس رسیده بود .
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید