تبلیغات

پاتریشیا

پاتریشیا

موافقت کردم با Siatta در Shawnee دیدار کنم . پس از چند ساعت گفتگو ، او در فاصله کمی expressive و تقریبا ً شاعرانه به نظر می‌رسید . در این اواخر ، او دیدگاه cleareyed از آنچه که بیمار را بیمار می‌کرد ، ایجاد کرده بود . او اضطراب و نوشیدن را شرایطی توصیف کرد که تقریبا ً به طور نامحسوس رشد کرد و در نهایت در سال ۲۰۱۴ از او پیشی گرفت. او گفت : " تا آن زمان علائم برای او آسان بود ، حتی اگر نگران بودند ."

هنگامی که آرام گرفت، Siatta درباره قتل او در ابتدا با تردید صحبت کرد و سپس به طور کامل ، مکانیک خنک آتش تفنگ را به دقت بررسی کرد و اشتباه‌ات مرگباری را توصیف کرد که در آن ذهنش به دنبال آن حرکت می‌کرد . جنگ او تیره‌تر از آن چیزی بود که وکیل و خانواده‌اش می‌دانستند ، more از آنچه در دادگاه بیان داشت . خیلی دیر شده بود که انتظار هر چیزی را داشته باشد . بیش از پنج سال از جمله او باقی ماند و بعید به نظر می‌رسد که دریافت کمک از سیستم تادیب بیش از حد ایلینویز در آن زمان ، حتی مشاوره و یا دارو را دریافت کند . سرنوشت او به یک جاذبه بلند مدت بستگی دارد که بر یک مساله محدود متمرکز بوده و به طور محکم به قانون ثابت نشده است . در زباله و شرمساری یک دامپزشک محترم ، که در زندان به جرم جرمی که نمی‌توانست به یاد بیاورد ، بخشی از تجربه سربازان پیاده جنگ افغانستان بود ، از جمله بازگشت به یک کشور برای تشکر از آن‌ها بدون درک آن‌ها ، و یا اینکه چرا گاهی از هم دوری می‌کنند .

سرجوخه سرجوخه ساموئل جی . Siatta در اکتبر ۲۰۰۹ وارد افغانستان شد ، یکی از هزاران تفنگدار دریایی که در تلاش برای شکست طالبان در ولایت هلمند بود ، قطعه بلند پروازانه سپاه رئیس‌جمهور اوباما برای اولین بار در جنگ افغانستان . او در گروه فاکس ، دومین گردان دوم نیروی دریایی دوم ، عضو گروه اول ، Platoon سوم بود .

وی در هنگام پیاده کردن از هواپیما در کمپ Leatherneck ، پایگاهی در استپ که به عنوان مرکزی برای عملیات‌های دریایی عمل می‌کرد ، یک شخصیت almost بود ، یک تفنگدار دریایی جوان از چمن که ممکن بود در صف‌های طولانی افراد داوطلب داوطلب برای مبارزات انتخاباتی قبلی خدمت کرده باشد . پسری پذیرفته‌شده در یک خانواده کاتولیک رومی در ایلینویز ، به زوجی که او را در چهارم جولای سال ۱۹۸۹ ، زمانی که ۳ روز داشت ، بزرگ کردند ، به او دادند . بزرگ‌ترین برادر مادرش به عنوان نیروی دریایی در ویتنام جنگید و پدربزرگ مادری او یک تفنگدار دریایی در جنگ جهانی دوم بود . زمانی که او در کلاس چهارم بود ، به بزرگ‌ترها گفت که قصد دارد نیروی دریایی داشته باشد .

پدرش مبتلا به سرطان شد و در سن ۱۲ سالگی درگذشت . Siatta همیشه یک بچه آرام بوده و پس از آن خیلی دیر شده بود . همکلاسی کلاس ششم ، اشلی Volk ، او را دوستانه و مهربان یافت . او گفت : "این دو تاریخ آن سال بود " او اولین بوسه من بر روی گونه‌اش بود . او گفت : " سم هرگز جلوی ما گریه نکرد و گفت : " سام هرگز جلوی ما گریه نمی‌کرد ، زیرا ما نمی‌دانستیم که چطور با آن برخورد می‌کند ."

تا کلاس هشتم ، Siatta شروع به بلند کردن وزنه و آویزان شدن در سالن ورزش کرده بود . Volk به عنوان بهانه‌ای برای نزدیک شدن به او کار می‌کرد . جنگ در عراق در حال شعله‌ور شدن بود . موفقیت اولیه پنتاگون در افغانستان از هم باز شد . هر کسی می‌توانست ببیند که مبارزه بسیار بیشتری در پیش است ، و بر ضد دشمنان که harassing و اغلب تاکتیک‌های ملایم را بر عهده دارند، بر ambushes ، بمب‌های دست‌ساز و حملات انتحاری تاکید دارند و متحمل تلفات جانی شده‌اند . Siatta به او اطلاع دادند که هنوز هم قصد عضویت در آن را داشته‌است .


منبع سایت سربازی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...