پاتریشیا
سال هشتم پس از اشغال افغانستان , ایالاتمتحده مکررا ً دلایل و اقدامات خود را برای مبارزه با جنگهای بعد از جنگ , تغییر داد . به موجب ایدههایی که در این لحظه , ملقب به سکه , تندنویسی نظامی نظامی برای دکترین ضد شورش به دست آورده بود, انتظار میرفت نیروهای نظامی یک روند سهمرحلهای را پیش ببرند و طالبان را جابجا کنند : پاکسازی , نگهداری و ساخت . این به معنای جاروب کردن یک منطقه برای ضعیف کردن مخالفت با گروههای مبارز با زور و سپس نگه داشتن زمین و تلاش برای تامین امنیت آن در طول زمان است . در همان زمان , تفنگداران به نیروهای افغان گفتند که نیروهای افغان را مربی کنند و آنها را به نقشها ( خبرچین , پیمانکاران , مقامات محلی ) بفرستند تا آنها را به شیوهای جدید شریک کنند . آنها همچنین قرار بود کشاورزان را تشویق کنند تا کشت خشخاش را کنار بگذارند , که مهمترین محصول نقدی منطقه است .
این نظریه و امید است . در عمل , این به معنای از بین بردن یک اقتصاد محلی و ایجاد حکومت توسط خارجیها بود . و اولین مرحله " پاکسازی " - مرتب کردن مرتب برای خشونت بود که بارها از طریق سلاحهای کوچک اعمال میشد و توسط نیروی هوایی و نیروی هوایی آمریکا پشتیبانی میشد . نتیجه فرعی که غالبا ً بیاننشده بود , این بود که هر گروه از افغانها که مایل به رویارویی با سر تفنگداران دریایی بودند بتدریج کم میشد , در حالی که هر هفت ماه سربازان آمریکایی , خونین و عصبی , با سربازان تازهنفس جایگزین میشدند . جنگ فرسایشی در مقیاس کوچک بود .
نوبت به سرعت رسید . در روز دوم , در پایگاه گشت , گروه سوم در حال جمع کردن نیروی دریایی بود که زمانی که دو راکت در داخل و دیگری بیرون از محیط منفجر شد , جایگزین نیروی دریایی شدند . او به دنبال تجهیزات و جلیقه ضد گلوله , کلاه ایمنی , کیت کمکهای اولیه و بقیه بود و با تفنگ منتظر حمله زمینی بود که هرگز نرسید . او در مجله خود نوشت : " اکنون او در حال جنگ بود . " " من نمیدانم چرا این کار را کردم شاید به این دلیل بود که من میتوانستم جهنم را منفجر کنم و نمیخواستم . " "
برای متوقفکردن موشکهای دریافتی , گشتیها باید دو بار در مورد این خطرات فکر کنند . او در آن شب یک تفنگ مخصوص با هدف خاص , از نوادگان دقیق m16 , که او در طول سفرش به همراه مهمات درجه یک ارتش انجام میداد , صادر کرد . این تفنگ برای خفه کردن گزارش آن مجهز بود . الان یک شکارچی بود . زمینهای اطرافش را پاک میکرد . او سیساله بود .
در بخشی از استپ , نیروی دریایی موسوم به " بیابان شرقی " , دامنه تفنگ را تنظیم کرد . دامنه تمرین او , گستره خالی خاک متراکم و تکههای کوچک علف خشک , امن بود . جنگجویان محلی امنیت چمنهای خانگی خود را برای نبرد در فضای باز ترک نکردند . او مانند ورزشکاری که قبل از مسابقه به حاشیه کشیدهشده , آخرین تدارکات خود را انجام داد . او دادهها را برای فواصل دقیق تعیین و یادداشت کرد , سپس دامنه را برای چند یارد تنظیم کرد و نقشه را روی سهام تفنگش ضبط کرد . آماده بود .
جناح راست , راست , همراه با تفنگداران دریایی در اردوگاه " کمپ بل " در " ای .
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید