تبلیغات

پاتریشیا

پاتریشیا

تیم سبز بود . رهبر آن ، گروهبان پرز ، تنها تفنگدار دریایی بود که پیش از این در نبرد حضور داشت . اولین گشت زنی بدون حادثه سپری شد . اما کمپانی فاکس پرخاشگر بود ، و در عرض چند روز نیروی دریایی آن فراتر از جایی بود که دستگاه خروج مرتب از آنجا رفته بود . آن‌ها به دنبال دعوا بودند .

در رده‌های پایین‌تر نیروهای دریایی ، زبان airbrushed پنتاگون در مورد جنگ می‌تواند محو شود . آرگوی تاکتیکی به حقیقت میدان نبرد نزدیک‌تر می‌سازد . تفنگداران در حال صحبت از " گشت‌های طعمه " هستند که در آن یک گروه از grunts به سمت یک منطقه مورد اعتراض در تلاش برای جذب آتش تلاش می‌کنند ، در حالی که دیگران منتظر هستند ، به این امید که زمانی طالبان خود را نشان دهند که می‌توانند به پهلوهای خود حمله کنند . و آن‌ها از the ماموریت همه چیز صحبت می‌کنند : حرکت به ارتباط ، که دقیقا ً به معنای آن است.

در روز ۷ نوامبر ، تیم Siatta به همراه ستوان Kurtz و یک تیم مسلسل به سمت جنوب حرکت کردند و در کنار یک خانه ایستادند تا با هر کسی که نزدیک شده صحبت کنند . ورود روزنامه Siatta در آن روز به این هدف unequivocal بود .

حالا به من اجازه دهید که ماموریت خود را روشن نگه داریم و به آن‌ها شلیک نکنیم. ماموریت ما این بود که طالبان را تحت سلطه خود قرار دهیم و امیدوارانه از آن‌ها استفاده کنیم و موقعیت را کنار بگذاریم .

این گردان که افغانستان را ترک می‌کرد ، با این ماموریت مخالف بود . Kurtz با دستورها متناقض روبرو بودند . فرمانده شرکت او به او گفته بود که به سمت جنوب برود ، در حالی که افسر عملیات در مرکز فرماندهی به او دستور داد که به سمت جنوب برود . نیروی دریایی به راه افتاد .

در راه بازگشت ، آن‌ها مورد حمله قرار گرفتند ."

تیم واکنش نشان داد ؛ چرا که واحدهای پیاده‌نظام در اولین تیراندازی خود اغلب انجام می‌دهند . بیشتر تفنگداران با هر چیزی که داشتند ، باز شدند . Siatta در امتداد یک دیوار گلی موضع گرفت ، چند عکس شلیک کرد و سپس متوقف شد. در تمام این مدت هیچ چیز برای شلیک ندیده بود.

Siatta در سال ۲۰۱۰ در افغانستان کشته شدند.

اعتبار

جفری Ratliff

تصویر

Siatta در افغانستان در ۲۰۱۰.Cred itJeffrey Ratliff

در اطراف او دیگران را رها می‌کنند . سلاح‌های اتوماتیک M۲۴۹ و مسلسل M۲۴۰ از طریق کمربند مهمات پاره شد . رهبران تیم آتش یک نارنجک دستی به اندازه ۴۰ میلیمتری را پس از دیگری پرتاب کردند . سرجوخه Cpl. داستین جی . Hagglund ، که گروه مسلسل را رهبری می‌کرد، آن را بعد از آن به عنوان " یک انبار مهمات " توصیف کرد و گفت : " دو گاو به نصف کاهش پیدا کردند . نبرد مسلحانه یک نوع آشنا بود : یک درگیری سریع و وحشیانه میان جنگجویانی که به ندرت یکدیگر را دیده بودند . Lance Cpl. جفری Ratliff گفت : " ما این سرکوبی را انجام دادیم و ما با آن‌ها بستیم و به عقب برگشتیم " . طالبان همچنین عقب‌نشینی کردند . چنین به نظر می‌رسید که هیچ‌کس تعجب نکرده است .

تفنگداران دریایی با گام‌های بلند به پایگاه گشت خود بازگشتند ، و در حالی که سوار بر rush بودند که زیر آتش قرار گرفته بودند و زنده بیرون می‌آمدند ، با نشاط و نشاط به راه خود ادامه دادند . این یکی از داروهای نشاط اور جنگ است . It به من گفت: " همه مانند یک پیروزی بالا و همه چیز بودند ، ما اولین جوخه در این شرکت بودیم که در یک درگیری مسلحانه گرفتار شویم ."

چند دقیقه بعد Hagglund در خاکریز بود که یک خودروی تویوتا به سمت دروازه پیش رفت . ناگهان ایستاد . سرنشینان اتومبیل از ماشین پیاده شدند و یک چرخ‌دستی را از روی تخت بیرون کشیدند . چند سرباز افغانی به پیشواز آن‌ها دویدند . In پسر کوچکی بود که در جمجمه تیر خورده بود .

گلوله بالای ابروی چپ او اصابت کرده بود و پشت سرش را منفجر کرده بود . اما به اندازه‌ای رسیده بود که کودک هنوز هوشیار بود و بریده‌بریده نفس می‌کشید . مردی که چرخ‌دستی را هل می‌داد پدرش بود . Siatta به عنوان تفنگداران دریایی این کودک را به ایستگاه کمک‌رسانی بردند و جمجمه خرد شده خود را بر روی یک کاسه فولادی ضد زنگ قرار دادند . مردی که سعی داشت آنچه را که از سرش باقی مانده بود سالم نگه دارد و آن را در دست‌هایش گرفته بود. A منفجر شده بود و نیروی دریایی را فرا گرفته بود . چند ساعت طول کشید تا یک هواپیما او را از خانه بیرون برد . بعد از مدتی ، رادیو پیام را آورد . پسر مرده بود .


منبع سایت سربازی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...