پاتریشیا
پوشش داخلی مجله Siatta با یک حساب روزها در Afghanistan.Cred itDevin Yalkin برای نیویورکتایمز ،
تفنگداران دریایی نیز اندوهگین بودند . سرجوخه Cpl. Nicholas ، از ابتدا Platoon ، از بالای سر تیر خورده و کشته شدهبود ، شاید با شلیک گلوله از آن خانه . یک تفنگدار دیگر هم به پای او اصابت کرده بود . او گفت : " من فکر میکنم که همه متوجه شدهاند که این کار فقط به محض رفتن ما به طالبان باز میگردد و او میتواند ببیند که برخی از تفنگداران دریایی او به سختی مشغول پردازش آن هستند . کشتار بیهدف ، این احساس که فداکاریهای و خطرات آنها به کمپینی مربوط میشد که موفق نمیشدند - همه آن ، Kurtz گفت : همه آنها را اذیت میکند.
"Siatta " احساسات خود را در درون خود حفظ کرد ، اما این قسمت را بیپرده در مجله خود شرح داد : " پسر ما به این موضوع fuck ."
اندکی پس از آن ، در روز شکرگزاری ، نویسندگی او فانک را که از پلهها پایین میآمد ، گرفت .
امروز یک روز دیگر بدون تعطیلات خانوادگی ام است . فقط منظورم چیزی نیست . و واقعا ً از زمانی که پدرم تعطیلات را به آهستگی از بین میبرد هر سال معنای آنها را از دست میداد . من پشت یک مسلسل دستی متوسط نشستهام و سعی میکنم روحیه تعطیلات را حس کنم ، فکر نمیکنم . فکر کردن در مورد اینکه تعطیلات چطور استفاده میشود و اینکه زمانی که بچه بودم از آن استفاده میکردند ، دردناک است . اما هر روز به یاد میآورم که من بچه نیستم و امروز نیستم و نخواهم بود .
زمان شکست Siatta در روز ۲۹ نوامبر به عنوان نخستین گروه در حین عبور از یک میدان مورد حمله قرار گرفت . بعد از آن یک رویداد آشنا رخ داد . جوخه آتش گشود ، و Siatta و سه تفنگدار دریایی از بقیه جدا شدند ، که یک ساختمان را اشغال کرده و به آتش واکنش نشان دادند . Siatta و تیم افشا شده، از جمله پرز ، تنها و بدون محافظت بودند . آنها برای یافتن گودالی که شاید یک فوت عمق داشت تلاش کردند . وقتی آنها در آنجا کز کردند ، گلوله در همه جا خورد .
تبلیغ
تنها پنهان کردن علفهای کوتاه بود . آنها سعی کردند که به آتش برگردند اما هر بار که از گلولههای بیشتری دعوت میکردند . آنها تصمیم گرفتند که در حدود ۵۰ تا ۷۵ یارد از زمینهای باز را به ویرانه یک ساختمان متروکه نزدیک کنند . در یک شمارش معکوس سریع - ۳ ، ۲ ، ۱ ، بروید - آنها ایستادند و فرار کردند، به دنبال جایی بهتر ، قمار که طالبان آن را از دست میداد .
به ساختمان شکسته رسیدند . Siatta خود را پشت تودهای خاک فرو برد ، bipods را روی تفنگش قرار داد ، بالای سر او نگاه کرد و حدود ۱۰ عکس شلیک کرد ، تقریبا ً به سمت جایی که شلیک گلوله از آنجا میامد . سپس کاری را کرد که برای انجام آن آموزشدیده بود . نفسش را کم کرد . تمرکز کرد . وقتی گلوله خورد ، چشمش به شیشه افتاد و گزینههای خود را در نظر گرفت . باخود میگفت : اگر او آنها بود کجا میتوانست باشد ؟
یک ساختمان در آن سوی میدان وجود داشت . Siatta در این باره احساس خوبی داشت . اکنون ، چنانکه گویی بخشی از زمین است ، مستقر شده بود . او به سمت چپ ساختمان اشاره کرد و موهای cross را در گوشه قرار داد . آهسته نفس کشید . منتظر ماند .
مردی به درون موهای صلیب قدم گذاشت . او جوان بود ، شاید در سن ۲۰ سالگی ، یک تاپ سفید و یک جلیقه سیاه به تن داشت . او یک اسلحه کلاشینکف را در دست داشت . Siatta از این دامنه مطمئن نبود ، اما فکر میکرد که ممکن است ۲۵۰ یارد وسعت داشته باشد. برنامه او برای ۳۰۰ سال تعیین شدهبود . وقتی که انتظار داشت گلوله او کمی بالا بخورد ، موهای cross زیر سینه مرد قرار گرفت، slowl.
گلوله به مرد نزدیک اندام تناسلی مرد اصابت کرد . Siatta او را تماشا کرد . این اتفاق در حالی رخ داد که پرز خواستار آتشبس شد .
Siatta گفت : " من فقط یک نفر را هدف گلوله قرار دادم ."
" آیا او مردهاست ؟ " گروهبان پرسید : " " "
Siatta به درون دامنه نگاه کرد . مرد از تفنگداران دریایی که از درد گیج شده بود به خود پیچید و گفت : " مرغ لگد زدن " فکر کرد که یک گلوله نوک باز buttocks را پاره کردهاست . چند بار شلیک کرد . مرد بیحرکت رفت .
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید