تبلیغات

پاتریشیا

پاتریشیا

این گردان به بیست و دومین واحد نظامی دریایی ملحق شد و در بهار ۲۰۱۱ ، هنگامی که لیبی در جنگ داخلی غرق شد ، تفنگداران دریایی به کشتی هوایی آبی‌خاکی به سمت ساحل لیبی اعزام شدند . در آخرین دیدار خود از شیکاگو ، Siatta خاطرات خود را به Volk تحویل داد . او به نابود کردن آن فکر کرده بود، اما تصمیم گرفته بود آن را به او بسپارد . او اولین صفحه را خواند و ایستاد . او گفت : " آن‌ها قبل از ارسال کالا ، یک روز و نیم با هم داشتند و او از لحاظ عاطفی به همان اندازه که بود ، کش و قوسی به خود داد و گفت : " من او را بغل کردم و به او گفتم که قصد ربودن او را دارم ."

بعد از رفتن او دوباره شروع به خواندن کرد . هنگامی که او به حساب کاربری خود در اولین نبرد مسلحانه Siatta رسید ، احساس وحشت کرد و متوقف شد. برای چند هفته ، به تدریج و بارها و بارها و بارها و بارها داستان خود را مطالعه کرد . در حالی که او می‌توانست او را در آنجا ببیند ، پسری اندوهگین که از کلاس ششم شناخته بود .

روز ۳۴ دقیقه

این ورودی هیچ ارتباطی با wat من در افغانستان ندارد ، اما همین الان در ذهنم بوده‌است . من این را قهوه و خاطرات وارد می‌کنم .

وقتی پسر کوچکی بودم که بیش از ۴ سال نداشتم . در حدود ساعت ۵ صبح از خواب بیدار می‌شدم تا به پدرم نگاه کنم که برای کار آماده می‌شد . صورتش را اصلاح می‌کرد ، دندان‌هایش را مسواک می‌زد و تو هم مثل همیشه . ولی وقتی کارش تمام شد ، می‌توانست روزنامه را بگیرد و قهوه‌اش را بنوشد . او اجازه می‌داد من قهوه او را بنوشم ولی این فقط من و او خواهد بود . حالا من واقعا ً پدرم را خوب نمی‌شناختم چون وقتی خیلی جوان بودم مرد، اما خاطراتی که از او داشتم ، نوشیدن قهوه است که او را در ذهنم زنده نگه می‌دارد .

حالا چیزی که باعث شد به یاد خاطرات thoughs از پدرم باشم ، اینجا در افغانستان بود که ما بسیاری از پست‌ها و بسیاری از آن‌ها را تحمل می‌کردیم ، بنابراین معمولا ً خیلی خسته بودند و ما مقدار زیادی قهوه می‌خوردیم . تا به حال به پدرم فکر می‌کنم ، بنابراین به فکر افتادم که abit را ترک کنم . و اگر بچه داشته باشم ، وقتی برای کار آماده باشم ، از آن‌ها می‌خواهم که قهوه من را بخورند .

Volk نامه‌هایی به او نوشت و آن‌ها را به کشتی خود پست کرد . در ابتدا Siatta پاسخ داد . اما زندگی به عنوان یک تفنگدار دریایی بر روی کشتی ، با فضای تنگ claustrophobic و روتین یکنواخت آن ، کرخ کننده ذهن بود . همان طور که زمان دریا ادامه داشت ، او خودش را تعطیل کرد . دیگر به نامه‌هایش پاسخ نداد .

جنگ در لیبی مستلزم این نبود که او به ساحل برود . او به من گفت : " کشتی‌ها از اروپا دیدن کردند ، جایی که Siatta و دوستانش زمان استراحت داده بودند ، مقدار زیادی از آن‌ها را صرف نوشیدن کردند " . هر وقت که وقت آزاد داشتیم ، همه ما روشن شدیم . در فوریه ۲۰۱۲ ، این گردان به کمپ Lejeune بازگشت . زمان او در سپاه به زودی فرا رسید . او بدون تعارف خدمات را ترک کرد و با یک شورلت ، که پول جنگی اش را خرید، به سوی ایلینویز رفت . نگفت که برگشته است . شروع به دوستی با یک مرد دیگر کرد .

Siatta از قبل به دنبال یک زندگی آرام‌تر بود . خانواده او متوجه عصبانیت او ، کناره‌گیری اجتماعی او و آنچه که اکنون به عنوان اعتیاد به الکل شناخته می‌شوند ، شد . او در حالی که از مادرش برای خوش‌آمد گویی به یک پیام در یکی از مک‌دونالد محلی استفاده می‌کرد ، به او گفت : " من نمی‌خواهم کسی به من نگاه کند . به نظر می‌رسید که می‌خواهد گمنام بماند و از بحث درباره جنگ اجتناب کند . او در دادگاه خود شهادت داد : " او نمی‌خواست کسی بگوید که او آنجا بوده‌است . " او نمی‌خواست کسی بگوید : " از خدمت شما متشکرم ." او چیزی نمی‌خواست . می‌خواست تنها بماند ."

Siatta بیش از یک سال را در خانه مادرش گذراند . او با Volk تماس نگرفت و فرض کرد که او به راه خود ادامه داده‌است . ماه‌ها ، او بی‌حال بود . چگونه وقت خود را صرف این کار کردید ؟ Siatta پاسخ داد : " یکی از وکلای او در دادگاه پرسیده شد : " من نگفتم که احتمالا ً در اتاق من نشسته ، هیچ چیز " . او در کنار در اتاقش استراحت می‌کرد و در طول شب گوش می‌داد و گفت : " من قبلا ً صدای او را شنیدم که به دیوار می‌زد .


منبع سایت سربازی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...