تبلیغات

پاتریشیا

پاتریشیا

او گفت : " من استعفا می‌دهم ، استعفا می‌دهم . "

مرد دیگری در خانه که با زن دیگری که در آنجا زندگی می‌کرد ، از اتاق‌خواب عقب بیرون آمد و کمک کرد تا Siatta را پایین نگه دارد .

گروهبان اول پلیس وارد شد ، گروهبان رابرت چری ، در یک اتومبیل گشتی ایستاد . او دو زن را دید که دیوانه‌وار به سوی پنجره حرکت می‌کردند . آن‌ها کلمات را با کلمات ادا می‌کردند : " او داخل است ! یک نفر داخل خانه است ! "

گیلاس پشتیبان را صدا زد ، pistol را کشید و از در پشتی وارد شد . او دو مرد را بالای یک سوم دید . او از آن‌ها خواست که برگردند و به Siatta که نفس نفس می‌زد و زخمی از زخم چاقو به گردنش وارد شده بود نگاه کرد . پیراهن فلانل His آغشته به خون بود . گروهبان دستکش‌های پلاستیکی به تن کرد ، زانو زد و اسمش را پرسید .

Siatta پاسخ داد : " سم . "

گیلاس الکل را بو کشید .

Siatta گفت : " من می‌خواهم بمیرم . "

گیلاس گفت : " شما نخواهید مرد . "

چشمان " در سرش چرخید و گفت : " اگر بمیرم ، شما قهرمان من خواهید شد ."

او نه زخم داشت - چهار تای دیگر در گردن ، دو بازو در دو سر چپ و هر یک به گونه چپ ، تیغه شانه راست و پشت سرش . خون روی زمین ریخت و به دیوارها پاشیده شد . در بیمارستان ، آشفتگی او کل بود و این اتفاق چگونه رخ داد ؟ او پرسید

یک هلیکوپتر بدون پرواز او را به Peoria برد . چاقو که در گلویش فرورفته بود ، سرخرگ carotid و سیاه‌رگ گردنی او را از دست داده بود . یک تیم جراحی خسارت به رگ‌های خونی کوچک‌تر را تعمیر کرد و در پشت حلقه‌های نازک پلاتین از روش catheter زیر چانه خود باقی ماند .

روز بعد Siatta از خواب بیدار شد . اولین فکری که به ذهنش رسید این بود که از یک اتومبیل مورد آزار و اذیت واقع شده‌است . دو کارآگاه وارد اتاقش شدند ، یک ضبط‌صوت دیجیتال پیدا کردند و حقوق او را خواندند . Siatta داروی درد بود . از آن‌ها خواست که آنجا را ترک کنند .

تبلیغ

چه به خاطر داشت یا نه ، مرتکب جنایتی جدی شده بود . در مورد آدم‌ربایی و یا تجاوز جنسی به یک کودک . به جز یک معامله یا تبرئه ، او در مسیر زندان بود .

این خبر برای رسیدن به Siatta زمان می‌برد . در همان ماه ، او وارد برنامه بازپروری اعتیاد به مواد مخدر در بیمارستانی در غرب شیکاگو شد که در آن اختلال استرس پس از استرس ، اختلال افسردگی و اختلال در مصرف الکل تشخیص داده شد . The او را Xanax و hydroxyzine برای اضطراب تجویز کرده و حدود ۱، ۳۰۰ دلار در ماه در مزایای معلولیت برای افسردگی مرتبط با خدمات و اختلال استرس پس از حادثه تایید کرده‌است . شش هفته بعد ، Siatta به مرکز مراقبت‌های بهداشتی فدرال در شمال شیکاگو برای مشاوره بالینی بیشتر منتقل شد .

هنگامی که Siatta در ماه جولای از بیمارستان مرخص شد ، او خودش را برای رزرو بلیط تغییر داد . شواهد علیه او قوی بود . مادرش یک وکیل دفاع جنایی خصوصی به نام هال جنینگز را حفظ کرد که به دادستان‌ها در مورد درخواست یک جرم کم‌تر و محکومیت بازپروری مراجعه کرده بود. Siatta سابقه کیفری قبلی نداشت . مردی که با او جنگیده بود به شدت مجروح نشده بود . جنینگز با توجه به خدمات مبارزه Siatta و بیماری پس از جنگ ، آن را یک درخواست منطقی دانست . اما کریستین Alferink ، معاون دادستان‌کل که دادستان Siatta را اداره می‌کرد ، محکم بود . در ماه سپتامبر ، او یک دادخواست به اتهام اصلی و یک دوره محکومیت ۱۰ ساله ارائه کرد . جنینگز آن را رد کرد و گفت : " من تحت هیچ شرایطی نبودم که آن کودک را به زندان بفرستم ."

آن‌ها شب را در آپارتمانش سپری کردند . او زخم‌های جدیدی را روی گردن ، شانه و بازوی او دید و تصور کرد که چیز دیگری در نیروی دریایی اتفاق‌افتاده است . آن‌ها دوباره به یک زوج تبدیل شدند . Siatta هنوز برای بسیاری از مردم بسته بود ، اما او شروع به گفتن به او در مورد افغانستان کرد . اندیشید ، شاید ، بالاخره باز شد . او چیزی از حمله خانگی به او نگفت ، یا اینکه منتظر محاکمه بود .


منبع سایت سربازی

پاسخ دهید

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...