خلبان
Alferink در پاسخ به این سوال که چقدر پول به عنوان یک شاهد دفاع پرداخت میشد ، گفت که نرخ او ۳۰۰ دلار در ساعت است - و او را به عنوان یک shill ترسیم کرد .
محاکمه دو روز طول کشید . هیاتمنصفه Siatta را در عرض چند ساعت مجرم شناختهاست .
Siatta تعطیلات را در خانه گذراند و منتظر محکوم کردن آنها بود . در حدود دو هفته قبل از رفتن به زندان ، او سرانجام به Volk از مشکلات خود گفت . اما او اصرار داشت که یک تیم قانونی خوب داشته باشد و این محکومیت ممکن است عملی شود . Volk در اتاق امضا ، رستوران لوکس در طبقه ۹۵th مرکز جان هنکاک ، برای شب محاکمه محکوم شد . او قصد داشت یک پایان خوب را جشن بگیرد .
روز قبل از صدور حکم ، او را از خانهاش بیرون کرد .
قول میدی ، قول میدی ، فردا شب میبینمت ؟ او گفت : "
او گفت : " من قول میدهم . "
Siatta میدانست که گزینههای او به پایین کشیده شدهاست . او گفت : " من هیچ خاطرهای از آن شب ندارم ، نمیتوانم توضیح دهم که آن شب چه اتفاقی افتاد . ای کاش میتوانستم . میدانید ، من برای my درمان میشوم . فکر میکنم دارم کار بهتری انجام میدهم ، اما یک راه طولانی جلوتر از خودم دارم ، و این تنها چیزی است که من دارم ."
او نوشت : " من تو را خیلی دوست دارم ، تو تنها و تنها هستی ، و قول میدهم . من تو را خیلی دوست دارم و زندگی سرشار از عشق و خوشبختی خواهیم داشت . کولی خوشگل من ، از عشق تو ، ساموئل .
او نمیدانست چه بگوید . سیستم قضایی او را گیج کرد ، و به سختی توانست به شرایط بتونی فکر کند ، فراتر از آن که مجبور بود آنجا را ترک کند .
این مبارزه شاید ۱۵ ثانیه طول کشید . یکی از اعضای گروه که از راهرو تماشا میکرد به داخل سلول نگاه کرد و مبارزه را اعلام کرد و گروه متلاشی شد و به راه افتاد .
cellmate Siatta روی زمین گذاشته شده بود. او مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود . زخم بزرگی در سرش داشت که به شدت به تخت فولادی تکیه داده بود . روی کاشیهای کف اتاق خونریزی داشت . Siatta زخم را بررسی کرد و دانست که نیاز به توجه پزشکی دارد . اما مرد از نزدیک شدن به نگهبانان خودداری کرد . او به Siatta گفت که برای چند هفته در سلول خواهد ماند و غذا را تا زمانی که کبودیها و بریدگیها التیام پیدا کنند ، خوردند .
این نقشه دیری نپایید . ماموران تحقیق و تفحص را آغاز کردند . Siatta گفت که شش زندانی به seg فرستاده شدند ، از جمله این دو نفر که جنگیدند . Siatta به خانه دیگری منتقل شد .
cellmate جدید او یکی از اعضای " پادشاهان لاتین " بود ؛ در میان many ، نماد این گروه ، یک تاج پنج امتیازی بود . او در مورد سلول خود گفت : " در اینجا ، این خانه ، خانه ماست ، و اگر به دردسر شدید من نمیتوانم به شما کمک کنم ." همان کد اعمال شد : ما به همراه سلول به راه خود ادامه میدهیم . ان جا همدیگر را نمیشناسیم .
او هرگز یک دوست را پیدا نکرد . او تلاش کرد تا در یک گروه پشتیبانی کهنهکار شرکت کند ، اما آن را ساختگی دید . در اولین جلسه خود ، زمانی که زندانیان خود را معرفی میکردند ، یکی از شرکت کنندگان ادعا کرد که یک نفر از اعضای سابق نیروی دریایی mangled دریایی است . مشاور از مرد ، که به نظر میرسید در دهه ۳۰ خود باشد ، پرسید که چه رتبه و مقامی دارد .
" زندانی با غرور پاسخ داد : " " ژنرال . " " "
Siatta به اندازه کافی شنیده بود . او هرگز دوباره شرکت نکرد .
هر روز Siatta امتیازات تلفنی داشت . اما با مادرش که آرزوی آن را داشت ، معمولا ً از او ناامید شده بود. او گفت که اگر خبری در مورد درخواست او وجود داشته باشد ، او گفت : " و همیشه تنها ، " نه " بود ، مشاوره که او در the با یک درمانگر که او را میشناخت ، به مدت یک ماه ، ۱۵ دقیقهای معاینه ذهنی ، جایگزین شد : " آیا میخواهید به کسی آسیب برسانید ؟ " آیا میخواهید به خودتان آسیب برسانید ؟ او گفت : " و " بسیار خوب ، ماه آینده میبینمت . " افسردگی دوباره او را فرا گرفت .
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید