پاتریشیا
در حالی که او منتظر بود، زمان جدایی بین خانه مادرش و خانه Volk را تقسیم میکرد و از ازدواج حرف میزد . آراگون میدانست که او کجا بودهاست و چه کاری انجام داده و او همه چیز را پذیرفتهاست . Siatta اظهار داشت : " آشنایی با او بسیار طاقتفرسا بود و ما بیشتر این کار را انجام دادیم ."
یک روز صبح پس از ملاقات با افسر بازپروری او ، Siatta در زیرزمین خانه مادرش قرار داشت و به یک کیف سنگین برخورد کرد . در طبقه بالا در طبقه بالا عکسهایی از زندگی او دیده میشد ، از جمله یک روز قبل از رفتن به خانه برای تفنگداران ، زمانی که جذبکننده او برای خانواده یک کیک آورده بود . او یک کودک خجالتی با جوشهای صورت و بازوهای عضلانی بود و میتوانست قبل از رسیدن به اردوگاه به ۲۸ نفر برسد . حالا دیگر خیلی پیرتر به نظر نمیرسید ، در زیرزمین کار میکرد و کیف دار آویخته را کار میکرد . او دستهایش را با نوار پیچیده بود . پاهایش و پاهایش برهنه بودند . عرق بر شانههایش نشسته بود. هوا صدای ضربه هر ضربه را به همراه داشت و پس از آن وقفه ایجاد شد. او به طور پیوسته در حال ضربه زدن به کیف بود ، در حالی که در تلاش برای ایجاد تحمل رنج و شدیدتر کردن مشتها در دستان خود مقاومت میکرد ، او گفت : " شما نمیخواهید دست تان را روی صورت کسی بشکنید .
تبلیغ
Siatta در حال آموزش برای ایجاد یک کارت مبارزه با هنرهای رزمی آماتور و شکست در صحنه مبارزه با club غرب میانه بود . مبارزه او شامل مشاجره با یک دوست پلیس بود . او تا به حال فقط یک مشکل داشت . کنترل کامل بازوی چپش را نداشت . زخم چاقو که به نظر میرسید باعث آسیب عصبی شده بود . او کیف را با دستچپ خود زد و داد زد : " به نظر میرسد که هماهنگی چشم - چشم ، تقریبا ً مانند سیستم هدفگیری من قطع شدهاست ."
Siatta در زیرزمین خانه his در الماس ، Ill کار میکرد .
اعتبار
دوین Yalkin برای نیویورکتایمز
تصویر
Siatta در زیرزمین خانه his در الماس ، Ill.Cred itDevin برای نیویورکتایمز کار میکرد .
از او پرسیدم که آیا وارد کردن حلقه با یک بازوی خوب برای تبادل آتش با یک مبارز آموزشدیده ، بیشتر از آن چیزی که ممکن است نیاز داشته باشد، به خصوص در نظر گرفتن حلقههای ظریف پلاتین در گردنش که ممکن است جابجا شود . از این سوال خسته به نظر میرسید . او گفت : " اگر آرزویم این بود که وکیل یا پزشک شوم ، چیزی که از نظر اجتماعی قابلقبول بود ، پس همه خوشحال میشوند .
او گفت : "مردم به او هشدار میدهند که او میخواهد آسیب ببیند ، و " من دوست دارم ، " خوب ، آن مبارزه است ، پس این تقریبا ً قطعی است " او امیدوار بود پول کافی برای پرداخت صورتحساب بیمارستان به دست آورد . در حالی که دستهایش زقزق میکرد ، سیستم هدفگیری سمت چپ او کاملا ً درست نبود ، سام Siatta به کیسه ضربه زد .
در پاییز ، Siatta قرار ملاقاتهای خود را به خوبی با افسر بازپروری خود و بیرون رفتن از منزل انجام میداد . از نظر جسمی مناسب بود . The میزان معلولیت او را از ۷۰ درصد به ۵۰ درصد کاهش داد - تغییری که حاکی از این بود که پزشکان در آنجا احساس کردهاند که اختلال استرسی پس از حادثه دارد . وقتی در اواخر نوامبر از او دیدن کردم ، سه وعده غذا در رستورانها در طول چهار روز خوردیم . هر بار که با کارکنان مهربان بود و هوشیار به نظر نمیرسید . دو بار پشت به در نشست . در حدود دو سال و نیم مشروب نخورده بود . چشمانش برق میزد ، لحن صدایش آرام و رفتارش آرام بود . او همچنین به دنبال شغلی میگشت ، هر چند که به عنوان یک مجرم به حبس تعلیقی متهم شده بود تا از سوابق مالی گذشته جلوگیری کند . او گفت که او تقریبا ً توسط یک شرکت متحرک استخدام شدهاست تا اینکه به ناظر اعتقاد خود گفت . تسلیم نشده بود . Volk فکر میکرد ممکن است به زودی چیزی برای او صف ببندد تا کارت شناسایی را از در نوار ورزشی که او در آن کار میکرد ، چک کند .
منبع سایت سربازی
پاسخ دهید